سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

محمد - خلوت سرا . . .

تقدیر (سه شنبه 86/9/13 ساعت 9:8 صبح)

آهنگ جدید و بسیار زیبای شادمهر عقیلی به نام تقدیر

برای دانلود می تونید روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود کن!


نازنین       

      یادت نرود

        غریبه با تمام دنیا که غریب باشد

                                         یک جا آشنا دارد

                                               توئی آشنای تمام بودنم


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • فراغ (چهارشنبه 86/8/23 ساعت 8:6 صبح)

    فراغ

     

    نمی دانم چه بنویسم

    نمی خواهم که بنویسم

    ولی عشقم به یاد تو

    مرا دیوانه می سازد که بنویسم!

     

     شب هنگام است…

    دلم در خلوت سردش

    کنار بغض بی بندش

    درون ذهن پر دردش

    مرا مستانه می سازد که بنویسم !

     

    تو ای زیباترین سنبل

    تو ای ختم چهارده گل

    تو ای عشق علی گویان

    حضورت در دل خوبان

    به من جانانه می گوید که بنویسم!

     

    تویی هم اسم پیغمبر

    تویی خوشبوترین عنبر

    تو والاتر زیک رهبر

    فراغت در دل امت

    مرا مجنون می سازد که بنویسم!

     

     

    شدی یوسف در این دوران

    تو هستی شاه مظلومان

    منم یعقوب این کنعان

    که عشقت در دل و در جان

    به من شاهانه می گوید که بنویسم!

                                 

                                                             محمد.ک10/8/86


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • وداع (شنبه 86/8/5 ساعت 2:30 عصر)

    شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اماحال که به آن دعوت شدی تا می توانی زیبا برقص(چارلی چاپلین)

     می روم خسته و افسرده و زار

    سوی منزلگه ویرانه خویش 

    به خدا می برم از شهر شما
    دل شوریده و دیوانه خویش 

    می برم تا که در آن نقطه دور 

    شستشویش دهم از رنگ نگاه 

    شستشویش دهم از لکه عشق


    زین همه خواهش بیجا و تباه 

    می برم تا ز تو دورش سازم
    ز تو ای جلوه امید محال 

    می برم زنده بگورش سازم
    تا از این پس نکند باد وصال 

    ناله می لرزد
    می رقصد اشک 

    آه بگذار که بگریزم من
    از تو ای چشمه جوشان گناه 

    شاید آن به که بپرهیزم من
    بخدا غنچه شادی بودم

     دست عشق آمد و از شاخم چید
    شعله آه شدم صد افسوس 

    که لبم باز بر آن لب نرسید
    عاقبت بند سفر پایم بست 

    می روم خنده به لب ‚ خونین دل
    می روم از دل من دست بدار 

    ای امید عبث بی حاصل


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • صدای پای آب (پنج شنبه 86/7/26 ساعت 9:48 صبح)

    هیچ وقت کسی را نا امید نکن شاید امید تنها دارایی اش باشد. (ونوس(


    هر کجا هستم ، باشم،
    آسمان مال من است.

    پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
    چه اهمیت دارد
    گاه اگر می رویند
    قارچهای غربت؟من نمی دانم
    که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
    و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
    چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
    واژه ها را باید شست .
    واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
    چترها را باید بست.
    زیر باران باید رفت.
    فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
    با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
    دوست را، زیر باران باید دید.
    عشق را، زیر باران باید جست.
    زیر باران باید با زن خوابید.
    زیر باران باید بازی کرد.
    زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
    زندگی تر شدن پی در پی ،
    زندگی آب تنی کردن در حوضچهاکنون”است.

    رخت ها را بکنیم:
    آب در یک قدمی است.

    روشنی را بچشیم.
    شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را.
    گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم.
    روی قانون چمن پا نگذاریم.
    در موستان گره ذایقه را باز کنیم.
    و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد.
    و نگوییم که شب چیز بدی است.
    و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • گریز و درد (چهارشنبه 86/7/25 ساعت 1:18 عصر)

    تو به اندازه تنهایی من زیبایی ، من به اندازه زیبایی تو تنهایم

     

    رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
    راهی بجز گریز برایم نمانده بود

    این عشق آتشین پر از درد بی امید
    در وادی گناه و جنونم کشانده بود

    رفتم، که داغ بوسه پر حسرت ترا
    با اشک های دیده ز لب شستشو دهم

    رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
    رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم

    رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
    عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما

    از پرده خموشی و ظلمت، چو نور صبح
    بیرون فتاده بود به یکباره راز ما

    رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
    در لابلای دامن شبرنگ زندگی

    رفتم، که در سیاهی یک گور بی نشان
    فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی

    من از دو چشم روشن و گریان گریختم
    از خنده های وحشی توفان گریختم

    از بستر وصال به آغوش سرد هجر
    آزرده از ملامت وجدان گریختم

    ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
    دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر

    می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
    مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر

    روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
    در دامن سکوت به تلخی گریستم

    نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
    دیدم که لایق تو و عشق تو  نیستم


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • از یاد خواهی برد (شنبه 86/4/23 ساعت 9:22 صبح)


     

     

    مرا از یاد خواهی برد

              و من از دیدگان سرد تو یک روز می خوانم

                                       سرود تلخ و غمگین خداحافظ

    مرا از یاد خواهی برد و از یادم نخواهی رفت

                    من این را خوب می دانم

                         که روزی هم مرا از خویش خواهی راند

              و قلبت را که روزی آشیان گرم عشقم بود خواهی برد!

    تو از یادم نخواهی رفت

                        و چشمان تو

                   هر شب آسمان تیره احساسم را نور می پاشد

    و من با خاطراتت زنده خواهم بود

                      چه غمگینم از این رفتن

                         و از این روزهای سرد تنهائی چه بیزارم

    مرا از یاد خواهی برد

                   می دانم

                         و می دانی که از یادم نخواهی رفت!

     


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • شبهای مهتابی (پنج شنبه 86/3/31 ساعت 1:26 عصر)
                              

    در این ویرانه سامانی که کس کس را نمیداند

     دلم از درد می سوزدتنم از غصه می نالد

     دگر در کنج رویایم مرا تاب و توانی نیست

     دلم پرواز میخواهد که رنگ تازه ای دارد

     تو هم این قلب ویران را به کنج غصه ها منشان

     که مرغ سینه ما را سرای دیگری باید

     مرا در آبی روحم هزاران بال پرواز است

     بیا بگذار مرغ دل پر پرواز بگشاید

     


  • نویسنده: محمد

  • نظرات شما ( )

  • <      1   2   3   4   5      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    حالا چرا (استاد شهریار)
    به مناسبت روز بزرگداشت استاد شهریار
    زن و شوهری
    خداحافظ
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 34 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 27721 بازدید
  •   درباره من
  • محمد - خلوت سرا . . .
    محمد
  •   لوگوی وبلاگ من
  • محمد - خلوت سرا . . .
  •   مطالب بایگانی شده
  • شهریور 86
    صدای پای آب
    گریز و درد
    کوچه
    آرزومند آرزوهات
    شبهای مهتابی
    یلدا
    غدیر
    سبکباران ساحل ها
    تقدیر
    خداحافظ
    فراغ
    وداع
    ترک کن من را
    . . .
    چیزی از سر دلتنگی
    برای تو
    شقایق
    دوست خوب من
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • مهندس محی الدین اله دادی
    جیغ بنفش در ساعت 25
  •  لوگوی دوستان من


  •   آهنگ وبلاگ من